از ابتدای ورود طرحهای جامع به کشور، به عنوان و تحت پوشش پروژههای اصل چهار ترومن- کمک آمریکاییها به کشورهای عقبمانده برای ممانعت از نفوذ کمونیستها در این کشورها – انواع انحرافها در آن شکل گرفت.
مثلاً به جای «برنامه» نام آن را «طرح» گذاشتند تا مقدّرات شهرها تبدیل به تنها یک موضوع و یک بعد، آن هم مبحث کالبد و فیزیک شهر، شود و آن را هم به معماران سپردند؛ یعنی شهر تبدیل به یک ماکت بزرگ شد که ساختنش تنها از دست معماران برمیآمد. یعنی ما نیازهای واقعی و محلی مردم، مشکلات مهم و عاجل آنها، اقلیم، فرهنگ، ظرفیتها و سرمایههای آشکار و پنهان مناطق، توانها و خلاقیتهای بومی و محلی، نقش و میزان تأثیر منابع انسانی محلی در توسعههای محیط زیستی، جایگاه شهرسازی در فرایند توسعه انسانی / فرهنگی و تمدنسازی، شرایط طبیعی و محیط زیست مناطق مختلف، هویت محلی و ملی، امکان تولید محلی رفاه و ثروت و ایجاد اشتغال براساس توانهای منطقهای، توجه به امنیت و ایمنی محلی براساس شرایط بومی، زمینهچینی برای استفاده عقلانی و بهینه از انرژیها و منابع نایابی چون آب و نیاز مملکت به گسترش و تعمیق احساس تعلق به مکان و همبستگی ملی، در عین احترام به تنوع فرهنگی در کشور به عنوان یک سرمایه، تعیین تکلیف مدیریت و مشارکت عمومی و ارتقا مستمر روابط بین شهرنشینان و مدیریت فضای شهری، زمینهسازی برای یکپارچهسازی مدیریت شهری و انطباق مستمر آن با شرایط روز جامعه و جهان امروز، زمینهسازی برای تبدیل شهرنشین به شهروند، توجه به سلامت روانی و جسمی شهروندان، برقراری نظام رصد و پایش علمی و توجه کامل به بازخورد برنامهها و طرحهای توسعه همهجانبه و فراگیر شهری، و … به کناری گذاشتیم و تمام دغدغه حرف شهرسازی، شد برقراری سرانهها و استانداردهای کاربریها و محاسبه و برداشت وضع موجود کالبدی و تبدیل وضع موجود به وضع آرمانی کالبدی روی نقشههای ۱/۵۰۰۰ تا۱/۲۵۰۰!!
متأسفانه اشتباه و انحراف تاریخی دیگر این بود که این روش قدیمی شهرسازی را به قانون تبدیل کردیم. بدین ترتیب جلوی هرگونه تحول آتی و تجدید نظر و بومیسازی شهرسازی را برای همیشه سد کردیم. سالهاست همان کشور آمریکا روشهای متعددی را در برنامهریزی از مقیاس خرد تا کلان کشف کرده و به اجرا گذاشته که تعداد آنها از بیست روش کلی هم گذشته است ولی ما همچنان از همان روش منسوخ بهره میگیریم، در حالی که اینک ثابت شده این روش فقط بر اساس نقش خامفروشی ایران در بازار جهانی و مصرفگرایی بیبرنامه و مخرب و شهرنشینی ناشی از نفت و درآمدهای نفتی- و نه تولید واقعی انواع کالاها و خدمات قابل عرضه و فروش در بازار جهانی – برای ما تعریف و به جامعه ما تحمیل شده است. چنانکه به واسطه وابستگی اقتصاد کشور و اقتصاد مناطق و شهرهای کشور در زمان به فروش نرفتن نفت و تحریم انواع کالاهای وارداتی کشور، مناطق و شهرهای ما را به حالت فلج درآورد! در حالی که همه جهان میدانند ما توانها و ظرفیتها و سرمایههای کمنظیری، علاوه بر نفت و گاز، در داخل داریم که از آنها بهره نمیبریم. شهرها در این میان نقش حیاتی دارند و باید داشته باشند. در حالی که امروزه در برنامهریزیها و طراحیهای شهری توجه زیادی به موضوع شکوفایی و بسیج تمام توانهای بالقوه شهرها برای به حداکثر رساندن نیروی تولیدی آنها و تولید ثروت هرچه بیشترشان میشود. سعی میشود محیط زیست شهری هر روز بیشتر از روز قبل با نیازها و الزامات سلامت روانی و جسمانی شهروندان انطباق یابد. مردم، حتی معلولان و کودکان و سالمندان، مستقیماً در فرایندهای برنامهریزی، طراحی، اجرا و نظارت بر اداره و توسعه شهرها مشارکت داده میشوند – در یک مورد در ژاپن حتی از نابینایان محله برای ساماندهی محله کمک گرفته شده است- و در حالی که مثلاً در برنامهریزی مدیریت شهری در ورشو، شهرداری موظف به نظارت مستمر بر روند پوسیدگی دندان کودکان در سن دبستان با کمک وزارت بهداشت شده است. طرحهای توسعه شهری در ایران فقط بر این پایه استوار شدهاند که طول و عرض خیابانها را مشخص کنند، تراکم ساختمانی و سطح اشغال را تعیین نمایند، خط محدوده دور شهر را تثبیت کنند و محل پروژههای ساختمانی مهم و پولساز را در شهر تعیین نمایند و از این قبیل. جالب این است که طبق مطالعات متعدد همین پیشنهادات نیز اغلب درست اجرا نمیشوند یا بطور سلیقهای تغییر میکنند!!
بنده در صددم که با کمک برخی از دوستان بیانیه یا مانیفستی در این خصوص و مباحث عرض شده تنظیم و پس از اخذ حداکثر امضای ممکن آن را برای مراجع ذیربط، ذیصلاح و ذیمدخل ارسال نموده با حمایت دوستان و همکاران، این تقاضا را مطرح کنم که هرچه سریعتر با ایجاد تغییرات لازم در قوانین، ساختارها و فرایندها و… به این وضع پایان داده شود؛ چون این شرایط بدون هیچ شکی، مخالف با مصالح ملی، مخالف سیاستهای کلان ملی و به ویژه سیاستهای اقتصاد مقاومتی و تنها به سود عدهای خاص است که البته فقط به منافع خود فکر میکنند و هیچگونه توجهی به منافع ملی ندارند. ما در حال حاضر دارای شهرهایی بیکیفیت، بیهویت، پر از مسأله، مصرفزده و مصرفگرا هستیم که بدون تزریق پول نفت، اصلاً قادر به ادامه حیات نیستند. این وضعیت نهتنها پایدار نیست، بلکه همه ثروت ملی را در نهایت به جیب رقبا و دشمنان مملکت میریزد. به زودی نامه مذکور برای کسب نظر دوستان ارائه خواهد شد.
دکتر ناصر براتی،عضور هیأت علمی دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره)