نقشههای تهران را مرور میکنیم؛ از همانی که عبدالغفارخان نجمالدوله در زمان قاجار تهیه کرد و حدود تهران را روی آن نشان داد تا نقشههای جدید. تهران از حصار طهماسبی گذشت و به حصار ناصری رسید و از آن هم پیشتر رفت. رشد کرد و بزرگ شد. حالا ما ماندهایم و نقشههایی که نشان میدهد تهران دروازه، فضای سبز و قنات داشت و به درختان انار و چنارش معروف بود. این اسناد تصویری اعم از نقشه و عکسهای هوایی را همراه با «ناصر نوروززاده چگینی» تورق میکنیم و او برایمان از داشتههای تهران در ۲قرن اخیر میگوید.
او فارغالتحصیل باستانشناسی از دانشگاه تهران در دهه ۷۰ و رئیس پژوهشکده باستانشناسی بود و مدتی موزهداری بخش اسلامی موزه ملی را برعهده داشت. اکنون عضو هیئت علمی و بازنشسته پژوهشگاه میراث فرهنگی و معاون مؤسسه فرهنگی ایکوموس ایران است. از دیدگاه او اگر داشتههای تهران را از طریق اسناد تصویری تاریخی بررسی کنیم بهتر میتوانیم ببینیم تهران از ۲قرن پیش تا به حال چقدر از سرمایههای طبیعی خود را از دست داده و چه بر سرش آمده تا شاید راه متراکم شدن و بیشتر بند آمدن نفس شهر گرفته شود.
اسناد تصویری یک شهر مثل شناسنامه، هویت و سرگذشت شهر را نشان میدهد. همین اسناد تصویری از جمله نقشهها و عکسها هستند که ما را با گذشته پیوند میدهد و با نشانهها آشنا میکند؛ نشانههایی از سبک زندگی و داشتههای نسلهای قبل از ما و به عبارتی نشانههایی از تاریخ گذشته. بیراه نیست اگر اسناد تاریخی را به آوند درخت تشبیه کنیم که ارتباط بین شاخههای بالایی درخت با ریشه را برقرار میکند. با این حساب اسناد تاریخی ضامن بقای فرهنگ هستند.
وقتی از نوروززاده چگینی درباره حال و روز فعلی تهران میپرسیم بیوقفه ما را به اسناد تاریخی ارجاع میدهد و میگوید: «تهران میتوانست اینگونه نباشد. اما اینکه چرا الان چنین است را باید از ۲قرن پیش تا امروز دنبال کرد. داشتههای تهران را باید در حوزههای مختلف بررسی کنیم و ببینیم چه داشته و در طول سالها چه بر سرش آمده است. تهران تاریخ طولانی ندارد و عمرش به ۲۰۰سال میرسد. اما اتفاقات بسیاری در آن رخ داده است. کمتر شهری این خصلت را دارد.»
در لابهلای اسناد تصویری تاریخی اول از همه داشتههای طبیعی تهران را بررسی میکنیم: «رودخانههای جاجرود و کرج باعث شدند تا نقطهای به نام تهران از بدو شکلگیری تا الان سر پا باقی بماند؛ حتی امروز که تهران حدود ۱۲میلیون نفر جمعیت و مراکز صنعتی دارد. در اسناد تصویری و تاریخی رودخانههای کرج و جاجرود، قره چای، شور و رودخانه قم که به سمت دشت روان میشود مشخص شده است. جاجرود در شرق و رودخانه کرج در غرب تهران به یکدیگر میپیوندند و بعد به طرف کویر جاری میشود.»
جانمایی قناتها و صیفیکاریها
محدوده تهران در فاصله حکومت آغامحمدخان قاجار تا ناصرالدین شاه قاجار، گسترده و حصارناصری فراتر از حصار و باروی طهماسبی قلمداد میشود. این رویه به راحتی از روی نقشهها و اسناد قابل پیگیری است. چگینی در نقشهای دیگر که قنوات تهران را نشان میدهد توضیح میدهد: «در دوران سلطنت قاجارها تهران با تغییرات وسیعی روبهرو شد. یکی از آنها ایجاد شغلهای جدید بود که مردم شهرهای دیگر را به تهران کشید. قنواتکشی و نهرکشی در تهران زمینهای شد تا بسیاری از مقنیها به تهران نقل مکان کنند. در نقشهها تهران را پر از نقاط سبز میبینیم. باغها و درختان به واسطه آب همین قنوات ایجاد شدند.
شمال تهران غیر از برخی نقاط مثل ونک، فرحزاد و قلهک که زیستگاه بود، بقیه تا تجریش و از قسمت غرب هم از سمت ستارخان شنزار بود.لایه رویی خاک تهران قلوه سنگی ولایه زیرین رسوبی بود و به همین دلیل رشته قناتهای زیادی حفر شد و طبیعت تهران را با فرودست و بالادست خود متمایز کرد و شهر سرسبز و مفرحی ایجاد شد. ارزش بعضی از این اسناد و نقشهها به این است که اسم صاحبان زمینهای صیفیکاری و قناتها روی آن نوشته شده است.»
این داشتههای طبیعی یکی پس از دیگری با بحران روبهرو شد. چگینی میگوید: «با بهرهبرداری از شرایط طبیعی و ایجاد شرایط مصنوعی و تحمیلی موقعیت تازهای پدید آمد که مهاجرت را برای تهران رقم زد. عوامل مصنوع بر عوامل طبیعی چیره شد و زندگی حتی به درههای اطراف تهران هم رسید. از نقاط سبز و باغهای نقشههای تهران به مرور کاسته شد و تراکم بالا رفت. زمینهای خالی برای کشاورزی و باغها که میتوانست ذخیرهگاه طبیعی باشد به سرعت به ساختمان تبدیل شد.
حالا دیگر خبری از یخچالهای طبیعی شرق تهران نیست. زمینها و باغهای چندین هکتاری با هدف مسکونی یا صنعتی ساخته شد. کمآبی، آلودگی هوا و از بین رفتن ذخیرهگاههای حیاتی در تهران از جمله بحرانهای اساسی پایتخت هستند.» نقشههای بعدی، غرب تهران را در دوران پهلوی اول نشان میدهد که حتی از میدان آزادی هم خبری نیست چه برسد به شهرکهای غرب تهران: «اگر تهران همچنان سرسبز با باغها و درختان چنار و انارش باقی میماند میتوانست یکی از زیباترین شهرهای آسیا باشد.»
راحله عبدالحسینی