به نقل از وب سایت ” دیده نما ” :
سیدمحمد بهشتی – رئیس پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری در نشست کتاب «داستان تهران» اظهار داشت: «برخی از مهندسان مشاور شهرساز برای تنظیم برنامه سخنرانیهایشان با بنده مشورت میکردند و من پیشنهاد دادم به تحولات فرهنگی و اجتماعی و به قصههای شهر توجه کرده و این امر را از تهران آغاز کنند چرا که خرابی و آبادانی از تهران آغاز و به سایر نقاط سرایت میکند.»
وی افزود: «از همین رو پیشنهادی به من ارائه شد که روایت داستان تهران را آغاز کنم و به همین دلیل سعی کردم قصه تهران را با بداههسرایی مثل یک قصهگو توضیح دهم.»
بهشتی با اشاره به اینکه شهرسازان حاضر در نشستی در چند سال پیش، او را به خوشبینی متهم کرده و مشکلات شهر را برایش برشمردند، گفت: «به نظر من آنها متوجه نبودند که ما راجع به دو چیز صحبت میکنیم، در واقع من راجع به چیستی و کجایی تهران و آنها درباره احوال شهر سخن میگفتند.»
نویسنده کتاب «داستان تهران» گفت: «من در آن جلسه تهران را در آستانه بهار شهرنشینی معرفی کردم که با مخالفت حضار روبهرو شد اما بعدها آنها نیز به این موضوع اقرار کردند.»
رئیس پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری این جلسه را به یادماندنی دانست و گفت: «در آن نشست فرصت کردم خودم یکبار قصه تهران را از دومیلیون سال پیش تا ۵۰سال آینده و از مقیاس جهانی تا کریدور جنوب البرز مرور کنم.»
بهشتی با تشکر از افرادی که در زمینه تهیه و انتشار این کتاب او را یاری کردند، گفت: «مصاحبه پیاده شد و از حالت بداههسرایی خارج و به متنی مکتوب تبدیل و با لطف و همت آقای خوشنویس منتشر شد و خوشحالم که من هم توانستم برای روایت قصه تهران قدمی بردارم.»
وی گفت: «وقتی قصه میگوییم، قصه همه چیز را با هم جمع میکند این در حالی است که تفکیکهای علمی مثل اقتصاد، اجتماع و غیره برای فهم بهتر مطلب است اما پافشاری زیاد برای این تفکیک و جداییها باعث نفهمیدن میشود.»
رئیس پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری با اشاره به اینکه برای فهمیدن باید همه اجزا را با هم ترکیب کرده و کل را توامان بچشیم گفت: «میخواهیم تهران را بچشیم چراکه مخاطبان ما مردم شهر هستند این در حالی است که متأسفانه متخصصها بلد نیستند چطور با مردم در تماس باشند و حرفهایی به عنوان یک شهرساز میزنند که شاید فقط شهرسازها متوجه منظورشان شوند.»
بهشتی گفت: «ارتباط فقط زمانی برقرار میشود که حرف و سخن در قالب روایت و قصه گفته شود.»
وی با اشاره به اینکه ما در ایران عمیقترین موضوعات و مفاهیم را در ادبیات در قالب روایت بیان کردهایم،گفت: «شاهد این امر خمسه نظامی و مثنوی و سایر متون ادبی است.»
وی با اشاره به اینکه تهران در دورانی در وضعیتی قرار گرفت که اهالی آن روایتهایش را فراموش کرده و دچار بیقصهای شدند، به نقل خاطرهای از پدرش پرداخت و گفت: «پدرم در دوران تحصیل ما مسئول پخش محصولات گروه صنعتی بهشهر بود و هر زمان راجع به تهران صحبت میکرد با اطلاعاتی دقیق و بسیار جزئی آدرس میداد و آدرسهایش به شخصیتها، هویت مکانی، ماجرا و قصه همراه بود.»
بهشتی افزود: «پدرم از حدود سال ۱۳۵۴ کمکم آدرس نمیداد چون گویی شهر در یک تاریکی واقع شده بود و ارتباط روایی با شهر در حال منقطع شدن بود طوری که دیگر آدرسهای شهر طول و عرض جغرافیایی و شماره پلاک بود.»
نویسنده کتاب «داستان تهران» گفت: «از آن سال تا اواخر دهه ۷۰ شهر تهران چنین وضعیتی داشت به طوریکه نسلهای اواخر ۵۰ به بعد فقط از داخل خانه، داخل مدرسه و داخل اداره خاطره دارند و از کوچه و خیابان خاطرهای ندارند.»
به گفته بهشتی، این نسل فقط از داخل فضای شهری از مبدایی به مقصدی با سرعت عبور و مرور میکردند، گویی از مبدا به مقصد شلیک میشدند و ترجیح میدادند زودتر به مقصد برسند.
وی با اشاره به اینکه از اوایل دهه ۷۰ کمکم زندگی، تمنای خروج از فضای خصوصی پیدا کرد، گفت: «وقتی افراد وارد شهر میشدند کمکم از خودشان میپرسیدند که این شهر کجاست و من چه کسی هستم و ساکنان شهر چه کسانی هستند؟»
بهشتی با بیان اینکه در سال ۸۵ شهرداری به تعدادی فیلمساز سفارش ساخت حدود ۱۰ فیلم با موضوع تهران را داد، گفت: «این عملکرد به دنبال تمنایی در اهل شهر اتفاق افتاده بود.»
وی در آن سال فیلمهایی که درباره تهران ساخته میشد را بیشتر از فیلمهایی دانست که از ابتدای اختراع سینما تا سال ۸۵ درباره این شهر ساخته شده یود.
به گفته رئیس پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری، در آن سالها اسم خیابانها در کادر فیلمبرداری نمایش داده نمیشد چون در سناریوی فیلمهای آن زمان نوشته میشد روز، خارجی، خیابان، اما کدام روز و کدام خیابان مشخص نمیشد این در حالی بود که روزهای ما و خیابانهای ما با هم فرق میکنند!
بهشتی با اشاره به اینکه در آن زمان در سینمای ما کل ایران به شمال و جنوب تقسیم میشد، گفت: «شهرهای ما تبدیل به ناکجا شده بودند و کارگردان نگران جایی بود، جایی بودن خود را و کسی، کسی بودن خود را به رخ بکشد چرا که نمیتوانست مسئولیت آن را بپذیرد.»
به گفته وی، برای همین سینمای ایران از بعد از فیلم قیصر تا فیلم پل چوبی یا سعادتآباد و چهارشنبه سوری هیچ نام و نشان و آدرسی نداشتند که این امر خود نشانه وضعیتی در متن اجتماعی فرهنگی جامعه بود اما از اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ کم کم شاهد دگرگونی در شهرها میشویم و تمنای کسی، گاهی، چیزی و جایی بودن به مرور در جامعه شهری ما در حال بیدار شدن است.
بهشتی با اشاره به رونق بازار قصهگویی درباره تهران گفت: «تهران شاید تنها پایتختی در جهان است که مشتری تورهای تهرانگردیش، تهرانیها هستند در حالی که در سایر شهرها مثلا روم مشتری تورهای رومگردی، رومیها نیستند.»
وی گفت: «تهران به تازگی اهل پیدا میکند در حالیکه قبلا ساکن داشت و این اهل مشتاق دانستن قصههای شهرش است برای همین طوفان قصهگویی درباره تهران به وجود آمده که به نظر من این نویدبخش این است که تهران در بهارنشینی در حال مستقر شدن است.»
بهشتی افزود: «شهر به صفت روایتهایش در حال معرفی خودش است و مردم شهر مخاطب این قصهها قرار میگیرند و مکانهای شهر که چند دهه زیر غبار تاریک ناکجابودن قرار داشتند گویی پرده در حال کنار رفتن است و اهل تهران با شهر تهران مواجه میشوند و نه ناکجایی به نام تهران.»
سینماگران بعضا حقایق تاریخی را نادیده میگیرند
در ادامه ناصر تکمیل همایون، جامعهشناس و تاریخنگار و نگارنده مقدمهای بر کتاب «داستان تهران» گفت: «ما همواره در دفتر پژوهشهای فرهنگی تلاش کردهایم اقداماتی به نفع سینماگران انجام دهیم و آماده بودیم نتایج تحقیقات خود را سینماگران بهویژه کسانی که سینمای تاریخی کار میکنند قرار دهیم اما متأسفانه بهرغم جلسات مکرر از سوی سینماگران استقبال چندانی نشد.»
وی در ادامه به روند شکلگیری دفتر تهرانپژوهی اشاره کرد و گفت: «این دفتر در چهار بخش عمده؛ معماری، آنتروپولوژی، زبانشناسی، مسایل اجتماعی و تاریخی تهران فعالیت داشت.»
این تاریخنگار افزود: «سینماگران ترجیح میدهند فیلمهایی بسازند که تماشاگران دوست دارند و در این بین گاهی حقایق تاریخی اعم نادیده گرفته میشود.»
تکمیل همایون با اشاره به این نکته که وزارت ارشاد فقط با خرید هزار جلد کتاب از ما، امکان تهیه مواد اولیه چاپ دوم را فراهم میساخت، گفت: «متأسفانه هرگز در این زمینه اقدامی نشد.»
وی در توصیف کتاب «داستان تهران» به این بیت شعر کم گوی و گزیده گوی چون در تا ز اندک تو شود جهان پر، اشاره کرد و گفت: «خیرالکلام ماقل و دل در این کتاب رعایت شده است و بسیار اندیشمندانه است.»
تهرانی بودن یک هویت ملی است
در ادامه این نشست سیداحمد محیط طباطبایی، رئیس کمیته ملی موزهها گفت: «وقتی تهران پایتخت شده، استقرار مییابد و به دوران بعد از مشروطیت میرسد و در شهر و کشور تغییر و تحولات بزرگ اجتماعی اتفاق میافتد، تغییر رفتار و نگاه صورت گرفته و این شیوه جدید نگاه باعث میشود که در اوایل قرن ۱۴ هجری شمسی افرادی علاقهمند به موضوع تهران نخستین تحقیقات و مکتوبات مهم را عرضه میکنند.»
محیط طباطبایی در ادامه از زندهیاد کسروی، زندهیاد محمد تقی مصطفوی، زندهیاد دکتر کریمان و آثارشان یاد کرد.
به گفته وی، سیر تحول تحقیقات تهران در دویستمین سالگرد تهران به بعد دوره جدیدی از توجه و تحقیق درباره شهر تهران آغاز و در قالب ۵ جلد کتاب تهران منتشر شد.
وی با اشاره به ادامه روند توجه و تحقیق در حوزه تهرانشناسی گفت: «این نگاه و توجه در سطوح مختلف اعم از فیلمسازی، مستندسازی، انیمیشن و غیره آغاز و رشد رو به توسعه پیدا میکند، پژوهشگران به سه بخش مهم تقسیم میشوند، گروهی روایتگر بوده و موضوعات مختلف را مستندسازی کرده و در اختیار افرادی قرار میدهند که تحلیلگر هستند.»
محیط طباطبایی افزود: «تحلیلگران حوزه دوم در بخشهای مختلف از زاویه تاریخ، اقتصاد، زبانشناسی، مسایل اجتماعی، باستانشناسی و غیره به تهران پرداخته و آن را مورد تحلیل قرار میدهند.»
وی با اشاره به اینکه بخش سوم به لحاظ کمیت بسیار کم است، گفت: «شاخصه این افراد این است که از زوایای مختلف و بهطور جامع موضوعات را مورد بررسی قرار میدهند.»
به گفته محیط طباطبایی، جامعنگری و کلنگری این موضوع فردی باعث میشود ما حتی موضوعات بخشی را هم در یک قالب کلی بنگریم و نتایج مطالعات مختلف در حوزههای گوناگون توسط این افراد به یکسری تئوری و خطوط کلی تبدیل شود.
وی افزود: «اگرچه این تئوریها کمیت بالایی ندارند اما کیفیت مهمی از موضوع هستند که دیگران میتوانند با کمک آنها در سطوح و بخشهای مختلف مطالعه و بررسی بهتر و بیشتری داشته باشند.»
تهرانی کیست؟
محیط طباطبایی با طرح این پرسش که تهرانی کیست، گفت: «تهرانی بودن شاخصی از یک هویت فرهنگی است که متفاوت با اصفهانی یا قزوینی بودن است اگرچه هر کدام از آنها یک مزیت اجتماعی هستند اما تهرانی بودن یک هویت ملی است.»
وی درباره نام کتاب گفت: «یک شهر مانند یک پدیده زنده و به هم پیوسته براساس خاطره و یادها شکل میگیرد، در فرهنگ تاریخی ایرانی هیچ چیز بدون داستان مفهوم ندارد و همه چیز داستانی دارد.»
محیط طباطبایی از این نوع نگاه که تاریخ و تحقیق را به نام داستان آورده و در قالب روایی که جزو مزیتهای هویت ایرانی است گنجانده و بدین شیوه تحلیل کرده را مورد تمجید قرار داد و گفت: «این کتاب به مانند رسالهای در حوزهای است که مثل یک روایت از روایتهای مختلفی که شهر را بر اساس سرمایه خود یعنی خاطره و روایت مورد توجه قرار داده است.»