«… یک شهر تهران بود و یک دارالشفاء… همه دار و ندار یک جمعیت ۵۰، ۶۰ هزار نفری پایتخت فتحعلی شاه برای مداوا یک حکیمباشی بود با چند اتاق و چند دستیار که جمع بودند در ساختمانی در جنوبشرقی ارگ سلطنتی که درالشفایش میخواندند…» این جملات را در کتاب «برگهایی از تاریخ تهران» اثر «داریوش شهبازی» میخوانیم.
تصور اینکه روزگاری در تهران بیمارستانی وجود نداشته و مردم تهران برای مداوا فقط یک مرکز به نام دارالشفاء و یک حکیمباشی و چند دستیار داشتند این روزها که تهران پر از بیمارستان و مرکز درمانی است تصور غریبی به نظر میرسد. داستان این تصور و اینکه چگونه نخستین بیمارستان رسمی در تهران شکل گرفت و نام آنچه بوده حکایت شیرینی از تاریخچه علم پزشکی در تهران قدیم است.
زمانی که فتحعلی شاه قاجار بر تخت سلطنت حکمفرمایی میکرد در جنوبشرقی محله ارگ سلطنتی در زمینی مربع شکل به مساحت بیش از هزارمترمربع بنای دارالشفای تهران قرار داشت. این مرکز را میتوان نخستین مریضخانه غیررسمی تهران قدیم دانست. شهبازی در کتاب برگهایی از تاریخ تهران نوشته است که دارالشفاء ارگ سلطنتی به مداوای بیماران تهرانی اختصاص داشت و نخستین بیمارستان شهر پس از پایتختی تهران بود. در دارالشفاء بیماران به روش سنتی و غیرآکادمیک و با طب گیاهی مداوا میشدند. روایت «عبدالله مستوفی» از رجال دوره قاجار و نویسنده کتاب «شرح زندگانی من» گویای این مسئله است.
او در جایی از کتابش مینویسد: «پدرم که از مستوفیان بود با حکیمباشی شاغل در دارالشفای تهران دوستی و مراودهای قدیمی داشت. بیشتر روزهایی که مجالی مییافت هنگام مرخص شدن از محل کارش (دفترخانه داخل ارگ سلطنتی) به دارالشفاء میرفت و با حکیمباشی حال و احوالی میکرد و زمانی را با او به گفتوگو میپرداخت. روزی از آن روزها پدرم به مزاح به حکیمباشی میگوید: شما حکیم باشیها چه بلدید؟ که ناگهان جنازهای کفنپوش را برای خواندن نماز میت و انجام مراسم شرعی، پیش از دفن به آنجا میآورند و روی سکوی مخصوص میگذارند.
پدرم فرصت را مغتنم شمرد و به حکیمباشی که داشت از دانش طبابت خود و همکارانش دفاع میکرد میگوید: خب اگر راست میگویی و هنرداری بیا این مرده را زنده کن. از اتفاق او هم از جا بر میخیزد و بر سر جنازه میرود. اول نبض را میگیرد. سپس آینهای میخواهد. آینه را میآورند. او آن را جلو دهان جنازه نگه میدارد. مدتی بعد متوجه بخارات ضعیفی میشود که از دهان و بینی جنازه بیرون میآمد. ناگهان جنازه چشم گشود، بلند شد و نشست و درخواست لباس کرد. حکیمباشی هم دستور داد از بازار نزدیک دارالشفاء لباسی برای او تهیه کردند. وی لباسها را پوشید و دارالشفاء و ما و ناظران را ترک گفت.»
جراحی در هوای آزاد
یکی از ویژگیهای علم طبابت در تاریخچه پزشکی تهران قدیم این بود که آن زمان چنان هوای تهران پاک و منزه و پر از فضای سبز و باغ بود که برخی از بیمارانی که نیاز به عمل جراحی داشتند عمل جراحی باز آنان در هوای آزاد و در باغهای معروف تهران از جمله باغ ضیاءالسلطنه متعلق به نزدیکان فتحعلی شاه قاجار انجام میشد. «عبدالله انوار» تهرانشناس در اینباره میگوید: «باغ ضیاءالسطنه در نزدیکی دارالفنون قرار داشت. دکتر یاکوب ادوارد پولاک اتریشی، نخستین پزشکی که به دعوت امیرکبیر با ۶ استاد اتریشی دیگر پیش از گشایش دارالفنون برای تدریس علم پزشکی نوین به ایران آمدند باغ ضیاءالسلطنه را اجاره کرده بود و عملهای جراحی خود را در این باغ انجام میداد. به این دلیل که آن زمان هوای تهران به دلیل وجود درختان و باغهای بیشمار بسیار پاک بود و پزشکان ترجیح میدادند در هوای آزاد عمل جراحی را انجام بدهند تا در هوای بسته و دم کرده. چون هوای آزاد سالمتر بود و امکان وجود میکروب و عفونت کمتر وجود داشت.»
مریضخانه دولتی
دارالشفاء پس از درگذشت فتحعلی شاه، در دوران محمدشاه و چند سال اولیه حکومت ناصرالدین شاه هم به فعالیت خود ادامه داد. زمانی که ناصرالدین شاه بر مسند حکومت بود طی سفرهایی که به اروپا داشت با بیمارستانهای اروپایی آشنا شد و در بازگشت به ایران تصمیم گرفت مریضخانهای به سبک بیمارستانهای اروپایی در تهران بسازد و این تصمیم مقدمات شکلگیری نخستین بیمارستان رسمی در تهران را به وجود آورد. در کتاب «تاریخ طب و طبابت در ایران» نوشته «محسن روستایی» آمده که ناصرالدین شاه برای راهاندازی نخستین بیمارستان رسمی تهران، پزشک مخصوص خود به نام علیاکبر خان نفیسی معروف به ناظم الاطباء را مأمور کرد. او نیز پس از تحقیق و تفحص بسیار، محلی در خیابان سپه(امامخمینی(ره) امروز) نزدیک چهارراه حسنآباد را برای این کار در نظر گرفت و سال ۱۲۸۴ قمری نخستین بیمارستان رسمی تهران به ریاست ناظم الاطباء با نام مریضخانه دولتی تأسیس شد. با راهاندازی مریضخانه دولتی، دارالشفاء وظیفه طبابتیاش را از دست داد ولی محل آن به مدرسه علوم دینی به نام مدرسه دارالشفاء تبدیل شد. اعتمادالسلطنه از رجال دوره ناصری در خاطرات خود آورده است: «این مریضخانه چند سال است بنا شده. یعنی ۴سال است. عمارت و محوطه بسیار عالی است. همیشه ۲۵ نفر مریض اینجا معالجه میشوند. دوا، غذا، لباس، تختخواب، لحاف و سایر لوازم بیماران از جانب دولت داده میشود و ۳نفر طبیب و جراح بسیار قابل که از مدرسه دارالفنون تعیین شدهاند دائماً مواظب مریضها هستند.» به گفته «نصرالله حدادی» تهرانشناس بعدها و در زمان احمد شاه قاجار مریضخانه دولتی بهعنوان مریضخانه احمدی تغییر نام یافت.
نخستین مریضخانه دولتی
ساخت مریضخانه دولتی در تهران را میتوان آغاز درمانهای آکادمیک و رسمی علم پزشکی در تهران دانست. با ساخت این مریضخانه ناظم الاطباء، شاه را متقاعد کرد که در زمینه علم پزشکی در مدرسه دارالفنون یک مرکز رسمی آموزش برای این رشته ایجاد کند و شاگردانی در این مرکز تربیت شوند که به جای درمانهای سنتی از علم نوین پزشکی استفاده کنند. به این صورت در دارالفنون استادان ایرانی و فرنگی به آموزش دانشجویان علم نوین پزشکی پرداختند که جلسات عملی آنها در مریضخانه دولتی انجام میشد. میتوان گفت مریضخانه دولتی نخستین دانشکده پزشکی ایران محسوب میشود که سال ۱۳۱۹ خورشیدی برای قدردانی از پدر طب ایران، ابوعلیسینا، نام سینا را گرفت و اکنون هم به نام بیمارستان سینا در همان محل قبلی در خیابان امامخمینی(ره)، نرسیده به میدان حسنآباد به کار خود ادامه میدهد و قدیمیترین بیمارستان تهران است که امروز در زمینه جراحیهای پزشکی، پیشرو و یادآور بزرگان علم پزشکی مانند ابوالحسن خان بهرامی، دکتر ایلبرگ آلمانی، دکتر میرزا زینالعابدین خان، لقمان الممالک، لقمان ادهم، حکیمالدوله، دکتر پرتو و… است.
پریسا امیرقاسمخانی