خلیل خیریمنش از آن دسته افرادی بود که با سرمایه اندک و ایده بکر کارش را شروع کرد. ۴۰ سال پیش او کنار کارخانه یخ سازی، ابتدای خیابان ۱۷ شهریور یک آب آلبالو فروشی راه انداخت که در تهران تک بود. حالا پسرش حمید، وارث ابتکار پدر شده و با تلاش و زحمت فراوان توانسته است با سرمایه کم از همین راه، درآمد یک پزشک را داشته باشد.
در این شهر بزرگ، هزاران جوان زندگی می کنند که شغل و درآمدی ندارند. خیلی از آنها واقعا می خواهند تحولی در زندگی شان صورت بگیرد. شاید دنبال کسی می گردند تا راه درست را نشان شان بدهد یا یک فرصت کاری را برایشان خلق کند. اما شرایط همیشه آنطور که باید، خوب پیش نمی رود. اینجاست که یک ذهن خلاق و فکر بکر به کمک آدم می آید و زمینه ساز پیشرفت های بعدی می شود.
« خلیل خیریمنش » از آن دسته افرادی بود که با سرمایه اندک و ایده بکر کارش را شروع کرد. ۴۰ سال پیش او کنار کارخانه یخ سازی، ابتدای خیابان ۱۷ شهریور یک آب آلبالو فروشی راه انداخت که در تهران تک بود. حالا پسرش « حمید »، وارث ابتکار پدر شده و با تلاش و زحمت فراوان توانسته است با سرمایه کم از همین راه، درآمد یک پزشک را داشته باشد!
گفت وگوی ما با مشهور ترین آب آلبالو فروشی پایتخت را بخوانید تا به رازهای موفقیت این کاسب و همچنین به این نکته اساسی که گاهی وقت ها، داشتن یک ایده بکر، کارگشاتر از داشتن پول زیاداست پی ببرید …
اسم و فامیل، سن و سال و اینکه بچه کدام محلی؟
حمید خیریمنش، ۲۸ ساله. بچه محله ۱۷ شهریور تهران.
چند سال است که مشغول به این کار هستی و چی شد که سراغ این شغل آمدی؟
آب آلبالوفروشی را از ۲۰ سال پیش شروع کردم. چون پدرم این کار را انجام می داد، من هم علاقه مند شدم.
یعنی شما از ۸ سالگی کار می کردید؟ آن موقع فرصت می کردید که درس بخوانید؟
بله. بچه که بودم کمک دست پدر بودم و درسم را هم می خواندم. دیپلم که گرفتم کنکور شرکت کردم و در رشته مدیریت ادامه تحصیل دادم.
یادتان هست پدر چه سالی این کار را شروع کرد و اصلا چرا سراغ این شغل آمد؟
او در سال ۱۳۵۰ آب آلبالو و زرشک فروشی خاص خودش را، در همین جا و روی یک چرخ راه انداخت. راستش نمی دانم چرا این کاسبی را انتخاب کرد، اما او کارش را دوست داشت و به دلیل اعتبار و صداقتش همه به او احترام می گذاشتند.
چرا اینجا، یعنی پیاده رو را برای فروش نوشیدنی های خنک طبیعی انتخاب کرده بود؟
قدیم ها اینجا بیابان بود و پدرم کاسبی اش را کنار کارخانه یخ سازی راه انداخت. کارخانه یخ سازی هنوز که هنوزه سر جایش هست. ولی این اطراف آباد شد و ما ماندیم کنار خیابان. سرما و گرما اذیتمان می کند. اما این جوری مردم ما را بهتر می بینند.
آن زمان که تردد خیابان ۱۷ شهریور اینقدر نبود، چقدر طول کشید تا کار پدر رونق بگیرد؟
حدود ۵ سالی خاک خوردن داشت. ولی کم کم همه اینجا را به عنوان یک پاتوق شناختند. پدر هیچ وقت نگران کم و زیاد شدن روزی اش نبود. همیشه می گفت، تلاش از ما، روزی از خدا.
هیچ وقت به فکرتان نرسید که یک مغازه اجاره کنید؟
خودمان نمی خواستیم. فروش روی چرخ بهتر است.
توی این همه سال شهرداری به شما بابت سد معبر و مواردی از این قبیل گیر نداد؟
چرا، یکی، دو باری آمدند و چرخمان را بردند. رفتیم و برایشان توضیح دادیم و آنها هم قانع شدند و چرخمان را پس دادند. البته هنوز هم گاهی وقت ها گیر می دهند. بالاخره قانون است دیگر، نمی شود کاری اش کرد.
آب آلبالو را خودتان درست می کردید یا آماده می خریدید؟
نه، خودمان درست می کردیم. آلبالو خشک از مشهد می خریدیم و توی خانه با یک روش خاص آبش را می گرفتیم.
این روش خاص یعنی چه جوری؟
تهیه آب آلبالو کار ساده ای است. البته چند تا فوت کوزه گری هم دارد تا خوشمزه از آب دربیاد. برای همین است که شما هرجایی که آب آلبالو می خورید، مزه هیچ کدامشان شبیه هم نیست.
هنوز همان روش های قدیمی را به کار می گیرید؟
بله، آبگیری از میوه های خشک اگر به صورت سنتی انجام شود بهتر جواب می دهد.
۲۰ سال پیش قیمت هایتان چند بود؟
آن موقع هر لیوان آب آلبالو یا آب زرشک را ۵ تومان می فروختیم. البته خبری از لیوان های یکبار مصرف نبود و آب آلبالو را توی لیوان های شیشه ای تحویل می دادیم. لیوان های یکبار مصرف که آمد زحمت ما کمتر و کار بهداشتی تر شد. قیمت ها هم از ۵ تومان قدیم شده ۵۰۰ تومان.
پدر هنوز هم فرصت می کند بیاید و به دوست هایش سر بزند؟
او چند سالی است که به رحمت خدا رفته. حالا من و برادرم اینجا را می چرخانیم.
این همه آب آلبالویی توی شهر هست. اما هیچ کدامشان مثل شما فروش ندارند. علت موفقیت تان را چه می دانید؟
همه چیز به کیفیت بستگی دارد. ما جنس خوب از شهرستان می آوریم و با روش طبیعی آب آلبالو و زرشک را می گیریم. مردم هم دنبال کیفیت هستند و برای همین استقبال می کنند. گذشته از این، ما هیچ وقت کم فروشی نمی کنیم. الان چرخی هایی که توی میدان ها می ایستند یک لیوان آب آلبالو را هزار تومان با شما حساب می کنند. تازه نصف لیوان را هم یخ می ریزند. ولی ما همان لیوان را ۵۰۰ تومان می دهیم و این را هم ذکر کنم که اخلاق خوش کاسبی است که مشتری را جذب می کند.
در کارتان ابتکاری هم به خرج داده اید که جواب بدهد؟
ما جزو اولین کسانی بودیم که آبمیوه های ترکیبی درست کردیم. آب آلبالو با آب زرشک هم رنگند و وقتی با هم ترکیب شوند مزه خاصی به وجود می آید. قدیم ها کسی از این کار ها بلد نبود. این یکی از ابتکارات ما بود که خوشبختانه مردم از آن استقبال کردند.
این ابتکاری که گفتی چقدر در افزایش فروش تان تاثیر داشت؟
بالاخره ما به جای یک کالا، دو کالا تولید کردیم و این یعنی فروش و درآمد بیشتر.
جالب ترین خاطره ای که از این شغل برایت اتفاق افتاده را برایمان تعریف می کنی؟
حادثه جالب برای ما کم پیش می آید. متاسفانه بیشتر شاهد تصادف یا درگیری خیابانی هستیم. اما یک روز که سرم خیلی شلوغ بود، خانم مسنی پیشنهاد داد تا به من کمک کند. بعد از یک ساعت به جای دستمزد، آب آلبالو گرفت و رفت.
مشتری خاصی هم داری؟ منظورم آدم معروف است…
بله. بازاری های بزرگ تهران و چند تا کشتی گیر مطرح می آیند اینجا تا جگرشان را صفا دهند. چون ممکن است راضی نباشند اسمی از آنها به میان نمی آورم.
برای آب آلبالو خوردن از کجا ها می آیند؟
تقریبا از تمام محله های تهران مشتری داریم. حتی از اصفهان می آیند و از ما جنس می خرند و می برند.
اصفهانی ها که خودشان این کاره اند. چطور این همه راه می آیند تا از شما خرید کنند؟
نمی دانم. شاید چیز خاصی در کار ما دیده اند که می آیند و می روند.
دوست داری پسرت این کار و کاسبی را بعد از بازنشستگی شما ادامه بدهد؟
هنوز ازدواج نکرده ام. راستش این جوری کار کردن کمی برایم خسته کننده شده است. دوست دارم در کنار این کار یک شغل اداری داشته باشم. بالاخره ۱۶ سال درس خوانده ایم تا روزی به دردمان بخورد.
اما شاید این موقعیت را از دست بدهی!
این را بدانید که هیچ وقت به صورت کامل از این کار دست نمی کشم. آب آلبالو در خون ماست و جزئی از زندگی مان شده است. این همه سال در سرما و گرما کنار خیابان کاسبی کرده ایم تا این اعتبار به دست آمده و نمی خواهم همه زحماتم آسان هدر برود.
اگر بخواهی کار و حرفه ات را توسعه بدهی راهش را بلدی؟
توسعه یک حرفه، زمان و سرمایه زیادی می خواهد که متاسفانه من هیچ کدامشان را ندارم. راه های زیادی برای این کار هست اما ما به همین درآمد و فروش سنتی روی چرخ راضی هستیم.
و حرف ناگفته…؟
دوست دارم خواننده های نشریه سراغ ما بیایند تا مزه واقعی آب آلبالو و آب زرشک را تجربه کنند. این را هم بگویم هر کاری را با جدیت و خلاقیت ادامه بدهند امکان ندارد شکست بخورند؛ حتی اگر آن کار خیلی ساده و پیش پاافتاده به نظر برسد.
حاصل یک ابتکار ساده
آقا خلیل خدابیامرز، این حرفه را راه انداخت و کلی برای خودش در تهران، اعتبار کسب کرد. حالا حمید، پسر او، کارش را ادامه می دهد. حمید، مدیریت خوانده و بدش نمی آید کار اداری داشته باشد. او می گوید چند تا کشتی گیر مطرح و چند تا از بازاری های بنام تهران، مشتری های ثابت او هستند؛ که البته اسرار حرفه ای خود را نگه داشته و به ما نمی گوید. اگر وارد کار اداری هم شود، نمی تواند این آب آلبالو فروشی را رها کند. یک ابتکار ساده و همچنین، یک آستین بالا زدن، آنها را به جایی رسانده که حالا اندازه خیلی از شغل های باکلاس دیگر، درآمد داشته باشند؛ حتی اگر سرما و گرما، بعضی وقت ها امانشان را ببرد!
یک راز کوچولو
نقل است، راست و دروغش پای نقل کنندگان که ناصرالدین شاه، می رود پیش یکی از پادشاهان. از او می پرسد شما چرا اینقدر موفق شده اید. آن پادشاه می گوید که این، یک راز است ولی چون برای شما خیلی احترام قائل هستیم، به شما می گوییم. راز ما در این است که کار را، از کم شروع می کنیم. اگر کارمان گرفت، ادامه اش می دهیم، اگر هم نگرفت که رهایش می کنیم و در عوض، ضرر زیادی نمی کنیم. اما شماها، عادت دارید کار را، از جای بزرگ شروع کنید؛ آن هم با کلی سر و صدا و جار و جنجال. ما از یک مغازه شروع می کنیم، اگر کارمان گرفت، می رویم نمایندگی هم می زنیم و بعد از آن، می رویم کل آنجا را می گیریم. این است راز ما…
احتمالا یکی از مهم ترین علل موفقیت حمید هم، به این موضوع برمی گردد، نه؟