درست وسط شهر تهران است. میان هیاهوی ماشینها و رفتوآمد رهگذران. اما صد سال پیش یکی از دروازههای غربی تهران بود. یعنی جایی که بعد از آن مرز تهران تمام میشد. صحبت از میدان باغشاه سابق و میدان حر فعلی است. آنطور که از اسم باغشاه بر میآید این محدوده باغ باصفایی بوده برای تفریح ناصرالدین شاه و برپایی میدان اسبدوانی. مجسمه میدان حر که نبرد گرشاسب با اژدها را روایت میکند در دوران پهلوی اول نصب شد. مجسمهای که از داستان شاهنامه برگرفته شده و نماد تقابل خیر و شر است.
محل گشتوگذار سلطان صاحبقران و نخستین میدان اسبدوانی پایتخت حوادثی را از سر گذرانده است. حوادث تلخی که به دوران مشروطه برمیگردد. در همین باغشاه بود که محمدعلی شاه قاجار دستور داد میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل، میرزا نصرالله ملکالمتکلمین و قاضی آرادقی را اعدام کنند واجسادشان را پشت بیمارستان لقمان حکیم به خاک بسپارند. پهلوی اول هم که سال ۱۳۰۴ به قدرت رسید ارتش خود را در باغشاه تشکیل داد و ۲سال بعد سرهنگ محمود خان پولادین به اتهام توطئه ترور پهلوی اول در پادگان باغشاه اعدام شد.
شهریور ۱۳۲۰ همین پادگان باغشاه بود که سقوط کرد و آشوبی در پایتخت رقم خورد. رجال سیاسی همچون عبدالحسین تیمورتاش و متین دفتری حوالی باغشاه خانه داشتند و به این محل رفتوآمد میکردند. با وقوع این اتفاقات میدان باغشاه در تاریخ تهران نامی ماندگار شد. سال ۱۳۶۱ نام میدان باغشاه به میدان حر تغییر نام پیدا کرد. اما مجسمه مرد اژدهاکش که در دوران پهلوی اول در میدان باغشاه نصب شده بود همچنان در میدان حر ماندگار شد.
مجسمه ۸۲ساله
از آنجا که در دوران ناصرالدین شاه پای خیلی از نخستینها به تهران باز شد ردپای نخستین تندیس در تهران را هم باید در روزگار او و همین باغشاه جستوجو کرد. «نصرالله حدادی» در کتاب طهران قدیم آورده است: «ناصرالدین شاه قاجار دستور داد از او در حالی که سوار بر اسب است در قورخانه تهران مجسمهای از جنس برنز ساخته و وسط حوض باغشاه نصب شود. گفته میشود هنرمندان مجسمهساز تندیسی هم قد و قواره ناصرالدین شاه ساختند و در تفرجگاه او نصب کردند. اما نکته جالب رونمایی نکردن آن برای عموم مردم بود و فقط برای خواص و درباریان به نمایش گذاشته شد.
بعد از ترور ناصرالدین شاه در سال ۱۲۷۵ شمسی، این مجسمه از وسط استخر برداشته شد.» مجسمه فعلی میدان حر و مجسمه میدان فردوسی از زمان قبل از انقلاب اسلامی باقی ماندهاند. درحالی که بقیه تندیسهای تهران زمستان سال ۱۳۵۷ به زیر کشیده شد. مجسمه میدان حر، پیروزی گرشاسب بهعنوان نخستین اژدهاکش ایرانی بر اژدهای غولپیکر را نشان میدهد و نمادی از غلبه عقل و دانش بر جهالت و خیر بر شر است.
شیرهای خشمگین به هم پیوسته با زنجیرهای قطور در مقابل گرشاسب، نماد حفاظت و امنیت است. ۳سال طول کشید تا مجسمهسازان هنرمند، مرحوم «غلامرضا رحیمزاده ارژنگ» با همراهی پسرخاله ۱۵سالهاش «میرحسن ارژنگنژاد» این اثر را قالبگیری کنند و بسازند و سال ۱۳۱۵ در میدان باغشاه نصب شود.
پسرخالههای مجسمهساز
غلامرضا رحیمزاده ارژنگ سال ۱۲۷۹ در شوروی به دنیا آمد و در رشته نقاشی و مجسمهسازی تحصیل کرد. سال ۱۳۰۷ به تهران آمد و در زیباسازی بلدیه مشغول کار شد. ۴تندیس برای میدانهای سپه، راهآهن، بهارستان و نقشجهان اصفهان ساخت و نصب کرد. اثرماندگار ارژنگ همین مجسمه میدان حر است. مجسمهای ۶ و نیم متری که بر پایه بتونی نصب شده. با نیزهای که گرشاسب به دست دارد ارتفاع مجسمه به ۱۲ و نیممتر میرسد. حدادی میگوید: «حسن ارژنگ بعدها داماد غلامرضا ارژنگ شد. حسن ارژنگ در کارگاه پسرخالهاش در کوچه اعتبار پشت مدرسه سپهسالار تعلیم میدید و با او مشغول ساختن مجسمه مرد اژدهاکش شد. حسن ارژنگ، پسرخالهاش را نخستین مجسمهساز واقع گرا در ایران مینامید.»
اژدهاکشی در ادبیات فارسی
اژدها در ادبیات ما نماد پلیدی و شر است و در داستانهای شاهنامه و افسانهها جانوری چند سر که هم پرنده است و هم خزنده، توصیف شده و معمولاً بالهای عقاب، چنگالهای شیر، دم مار و نفسی آتشین دارد. کشتن این نماد شر و پلیدی فقط به دست پهلوانان نامآور امکانپذیر است. یکی از این نامآوران اژدهاکش «گرشاسب» است که در شاهنامه فردوسی از خاندان سام و جد پدری رستم و دلاوران بیهمتاست.
در این داستان ضحاک با دیدن دلاوریهای گرشاسب مأموریتی خُسر برعهدهاش گذاشت و آن کشتن اژدهایی سهمگین بود. در این نبرد گرشاسب بر اژدها پیروز شد و جهان را از پلیدی پاک کرد. اژدهای دهان گشاده زیر پای مجسمه گرشاسب با نیزه این قهرمان اسطورهای از بین میرود. اسطورهها بازتابی از واقعیت هستند و تأکید و تکرار داستانهای اژدهاکشی در اسطورهها و داستانها، نبرد با اژدهای نفس، منیت و خودبینی است. این بار که گذرتان به میدان حر و مجسمه مرد اژدهاکش افتاد از زاویهای دیگر به این اثر هنری ۸۲ساله نگاه کنید.
راحله عبدالحسینی