«مسجد قندی» را حاج هاشم قندی در خیابان تختی ساخته است. البته دو مسجد دیگر هم ساخته، یکی مسجد خیابان مهدی موش و دیگری مسجد خندقآبادی. قندی همان است که در ماجرای چوب خوردن تاجران قند توسط علاءالدوله چوب خورد و خشم مردم از این اتفاق بالا گرفت. این ماجرا یکی از مهمترین اتفاقات تاریخ مشروطه است و بسیاری این اتفاق را یکی از مهمترین علتهای آغاز نهضت مشروطه میدانند.
احمد کسروی هم در تاریخ مشروطه ایران ماجرا را نقل میکند. در زمانی که علاءالدوله حکمران تهران بود، قند گران شد. او حکمران سختگیر و گردنکشی بود و میخواست به زور بازرگانان قندفروش را وادار به کاهش قیمتها کند. پشت پرده ماجرا هم این بود که عینالدوله از داستان پناهنده شدن علما به عبدالعظیم در جریان مشروطه دل چرکین بود و با این کار میخواست تلافی کند و چشم علما را هم بترساند و با دستور او بود که علاءالدوله بدرفتاری کرد.
علاءالدوله هفده تن از بازرگانان را به اداره حکمرانی خواند. چند نفری رفتند و با اینکه بازرگان قند نبودند جواب علاءالدوله را دادند اما او گوش نداد و دستور داد آنها را به فلک ببندند. در میان آنها «حاجی سیدهاشم قندی» از بازرگانان پیر و نیکونام هم بود. علاءالدوله از او دلیل گرانی قند را میپرسد و او هم میگوید بهدلیل جنگ روسیه با ژاپن قند کمتر به ایران میآید و باز در تهران ارزانتر از شهرهای دیگر است. خلاصه مشاجرهای بین آنها درمیگیرد و در نهایت حاج هاشم میگوید، من نمیتوانم قند را ارزانتر بدهم اما صد صندوق قندی را که دارم به شما میدهم و دیگر هم تجارت قند نمیکنم.
در این بین کسی میآید و در گوش علاءالدوله میگوید که او مردی ارجمند است و وزیر تجارت مرا فرستاده که بگویم با او به آرامش رفتار شود. علاءالدوله میفهمد پسر حاج هاشم نزد وزیر تجارت رفته و از این کار عصبانی میشود و دستور میدهد او را به همراه یکی دیگر که وقت ورود به اتاق تعظیم نکرده بود، چوب بزنند. پسر حاج هاشم بیتابی میکند و خود را روی پاهای پدر میاندازد و علاءالدوله هم دستور میدهد پاهای آن دو را باز کنند و به جایش پسر حاج هاشم را به چوب ببندند.
بگذریم از ماجرای پرخون مشروطه و برویم به مسجد که در ورودیاش دو سکوی پیرنشین دارد و هنوز هم پیرمردان کت و شلواری عصا بهدست در دو سمت ورودی، روی این سکوها، مینشینند. رو در رو و چشم در چشم و با هم گپ میزنند و از احوال خودشان و بقیه هممحلیها باخبر میشوند. وقت نماز هم وضو میگیرند و زنان از در زنانه و خیابان مجاور و مردان از در مردانه در خیابان تختی وارد میشوند.
ورودی مردانه سردری با طاق جناغی و تزیینات کاشیکاری و مقرنس و کتیبهای لاجوردی در دو ضلع هشتی به خط ثلث دارد به تاریخ ۱۴۱۰قمری که متعلق به تعمیرات دوره اخیر است. سردر ورودی زنانه اما ساده است و کتیبهای دارد به تاریخ ۱۳۲۷قمری که خبر از تاریخ سال ساخت میدهد. ورودی هشتی مسجد هم برای این است که چشم نامحرم داخل مسجد نیفتد و بعد از هشتی هم دهلیز یا راهرویی برای ورود تعبیه شده.
در جبهه شرقی و غربی صحن، غلامگردشهایی برای رفتن به پشتبام وجود دارد و رسیدن به ماذنه و دو بادگیر بزرگ آن. بادگیرها در تابستان هوای مسجد را خنک و مطبوع نگه میداشتند و از ابتکارات معماری ایرانی بوده برای تعبیه یک کولر طبیعی در بنا. علاوه بر بادگیر، مسجد در گذشته آبانبار هم داشت و اتاقهایی برای درسخواندن طلبهها. این مسجد حوض هشت ضلعی سنگی هم داشته که در مرمتها برداشته و سطح حیاط موزاییک شده است.
قبله مسجد بدون هیچگونه انحرافی ساخته شده تا نمازگزار در ایستادن رو به قبله هیچگونه خطا یا سردرگمی نداشته باشد. درواقع مسجد به سمت قبله ساخته شده و ورودی شبستان هم از قسمت شمال مسجد است و ورودی دیگری تعبیه نشده تا بعد از اقامه نماز کسی وارد نشود. مسجد دو برای ورود و خروج در حیاط دارد تا اگر کسی به دلایلی نتوانست وارد شبستان شود اما میخواست صدای روحانی و خطیب را بشنود از یک در وارد و از دیگر خارج شود. این یعنی در طهران قدیم صدا از مسجد بیرون نمیرفت و برای شنیدن صدای خطیب نیاز بود وارد مسجد شوی.درواقع؛ صدا از مسجد بیرون نمیرفت تا مزاحمتی برای همسایهها ایجاد نشود و حق الناس رعایت شود.