عزاداری برای امام حسین (ع) در دو ماه محرم و صفر در تهران سابقهای طولانی دارد، سابقهای به درازای تاریخ طهران قدیم، تاریخی که بسیاری از نویسندگان و پژوهشگران سالهای پیش تا کنون، هنوز نتوانستهاند به حافظهی جمعی مسن های این شهر یاری برسانند و برای جمع آوری کاملاش تلاش کنند، تا آنگونه که باید طهران قدیم و آیین و رسوماش را معرفی و به نسل کنونی بشناسانند.
«جعفر شهری» یکی از پژوهشگرانی است که با علاقه و توجهاش به هویت و تاریخی که شهرش پشت سر گذاشته بود، تلاش در معرفی این تاریخ داشت و تاریخ عزاداری در ایران از جمله در تهران یکی از مواردی است که جعفر شهری در کتاب پنج جلدی خود به آن پرداخته است؛ عزاداری در ایام محرم و صفر برای امام حسین (ع).
در کتاب «طهران قدیم» تالیف جعفر شهری، درباره تاریخچه روضهخوانی و برگزاری مراسم اربعین آمده است: از ازمنه (زمانهای) دور یعنی از رسیدن طایفه «بنی اسد» به دشت کربلا و شناختن اجساد شهدا و به خاک سپردن ایشان و مویه کردن (گریه کردن) بر مزارشان که روز سوم و به روایتی پنجم شهادت بوده، مردم شیعه مذهب پنهانی و در زمان دیلمیان و دودمان صفویه بطور آشکار همه ساله در دهه محرم، بیستم صفر (چهلم امام) که اربعین حسین نامیده میشود، مجلس تذکاری در عزای آن بزرگوار برپا میداشتند که تا سنه (سال) ۹۰۰ هجری قمری ادامه داشت.
تا زمانی که «ملا حسین کاشفی هراتی» واعظ با استفاده از مقاتل و کتب گذشتهها در مقتل کتابی به نام (روضه الشهدا) (روضه؛ باغ) تدوین و تمام کرده، استفاده و استنساخ آن را وقف عام کرد و چون جامعترین کتاب در این زمینه بود، در این ماه هرکس عقیده و سوادی داشت آنرا بر مردم میخواند و گریه میگرفت تا کم کم این کتاب، اجتماع مذهبی را بر آن داشت تا در خانه و مسجد وقتی را به «روضه الشهدا» خوانی مخصوص گردانند و به خوش خوان ها و بهترخوان ها اجرتی (پاداش) بپردازند.
با اقبال (روی آوردن) مردم از این مراسم و شیوهی برگزاری آن، تغییراتی برای جذابتر شدن این مجالس صورت گرفت تا اینکه این مجالس به «روضهخوانی» و کتابخوان آن به «روضه خوان» شهرت یافت.
سیاهپوشی در محرم
از روزهایی که مساجد و تکایا برای محرم آماده میشدند، کمکم رنگ سیاه بر پوشش مردم از زن و مرد و پیر و جوان غالب میشد تا جایی که در روز اول ماه محرم همه یک پارچه سیاهپوش بودند و این سنتی بود تغییرناپذیر، تا جایی که فقیرترین مردم که از مال دنیا جز پیراهن و قبای تنشان چیزی نداشتند، همان را فروخته سیاه میخریدند یا با لباس کهنه سیاه معاوضه نموده یا حتا با جوهر رنگ میکردند.
یکی از نذرهای مجرب مردم نیز نذر پیراهن، دستمال و پارچه سیاه بود که بین فقرا و بیسیاه مانده ها تقسیم میشد. در این روز تمام مساجد، سقاخانهها، حسینیهها و تکیهها سراپا سیاه میشد و آماده اجرای مراسم و پذیرایی از عزاداران میشد.
نذرهای رایج و از یاد رفته
ایام محرم همواره به عنوان روزهای خیرات و روا شدن حاجات شهرت داشته و به همین دلیل هنوز هم در روزهای محرم هر کسی به وسع (توانایی) خود در اطعام عزاداران میکوشید و از دیگهای بیست منی گرفته تا کماجدانهای (ظرفی مسی مانند دیگ) کوچک، با شور و شعفی خاص بر سر اجاق میرفت و موجودی آن با خلوص نیت در بین مردم پخش میشد. حتا کسانی که توانایی اطعام نداشتند، با ریختن مشتی برنج در پلوی نذری یا تکه گوشتی در خورش، در نذر شریک میشدند.
اعتقاد به اینکه این شبها، بهترین زمان طلب آمرزش برای رفتگان است، خرما، حلوا، شکرپنیر، آش و سمنو نیز بر اقلام دیگر نذورات اضافه شد و تهران در این ایام شهری بود یکپارچه نعمت و کرم و بذل و بخشش.
نذرهایی که مردم در ماههای محرم و صفر برای خود و فرزندانشان و رفع گرفتاریها انجام میدانند، اینها بود: آب دادن، شربت دادن، سقایی، پختن آش امام «زینالعابدین» و آش «ابودردا» که مصالح آن را گدایی میکردند و آنرا برای رفع هر بیماری مناسب میدانستند. اطعام با انواع غذاها، نذر شمع، نفت و روغن چراغ به امامزادهها، گل مالیدن بر سر و صورت، سینه زدن، زنجیر زدن، زیر علم، کتل و علامت رفتن، سنگ زدن، تیغ زدن، قمه زدن، خواندن زیارت عاشورا، ختم قرآن، روزه گرفتن و….
علاوهبر اینها انجام خدماتی چون پذیرایی، کفشداری و اسفند دود کردن در مساجد و تکیهها نیز با نذر و قصد قربت انجام میگرفت. تهیه مواد مورد نیاز دستهها از سازهایشان گرفته تا زنجیر و علم و کتل و علامت، پرچم، دیگ، سینی، استکان و…نیز از جمله موارد نذر بوده و هست.
یکی از انواع نذورات، گرفتن روزه سکوت بود و فرد روزهگیر، در تمام دوازده روز عزا تا آخر محرم و گاهی صفر، یک کلام سخن نمیگفت.
انجام امور عام المنفعه مانند رسیدگی به وضع خیابانها، تامین روشنایی معابر تاریک، پوشاندن چالهها و راه آبها، کمک به نابینایان، پرداخت بدهی زندانیان یا تهیه غذا و پوشاک برای خانواده ایشان، غذا دادن به پرندگان، میانجیگری در اختلافات خانوادگی و دوستانه و…نیز با قصد قربت انجام میگرفت و انصافا در این دو ماه، عمل خلافی از کسی سر نزده و بساط عیش و نوش و عروسی و جشن تعطیل بود.
قمهزنی و تیغزنی
از جمله اعمال منسوخ که در زمانی موجب مباهات و امروزه به شدت نکوهش میشود، «قمه زنی» و «تیغ زنی» در سحرگاه روز عاشورا بود. دسته های قمه زن شبهای هفتم تا دهم، کفن پوشیده و با حرکاتی مهیب، پای به جای پا کوفته، شمشیرهای خود را در زیر نور فانوسها به حرکت در می آوردند. سحرگاه روز عاشورا این گروه با همان هیبت اما تنها با چند پرچم و کتل، راه میافتادند.
این گروه پس از رسیدن به حسینیه خود به چند دسته از اطفال، نوجوانان، جوانان و سالمندان تقسیم شده و آماده حرکت میشدند. جلو سر اطفالی که والدینشان برایشان نذر کرده بودند، و افراد کمی ترسوتر، توسط دلاکان مجرب، با چند حرکت کوچک تیغ، زخمی میشدند تا حدی که سرخی خون نمایان شود و سپس دسته حرکت کرده و با خواندن نوحه و نوای سنج یکدیگر را تهییج میکردند تا وقتی که نوحه خوان با فریاد «یا حسین» برای شروع قمه زنی علامت بدهد.
میاندار دسته در فاصله خیابان مانند دو گروه قمه داران ظاهر شده و با فریاد یا حسین اولین قمه را بر سر خود میزد. پس از او بقیه نیز با شمشیر و قمه و قداره های خود بر سر میزدند. اگرچه رسم بر این بود هرکس به اندازه نذر خود قمه زده و سپس به راه ادامه دهد، اما همیشه در میانه کار عدهای از خود بیخود شده و گاهی موجب مرگ خود میشدند.
دسته سنگزنها
یکی از دستههای عزاداری، دسته سنگ زنها بود که افراد در آن به جای سینه زدن و زنجیر زدن، هر یک دو قلوه سنگ در دست گرفته با نوای نوحه خوان و صدای سنج بر هم میزدند.
به این ترتیب که هر زدن سه ضربه داشت که سنگ زن ها، در حالی که در دو صف روبروی هم تشکیل میدادند، با خم و راست شدن، یکی را نزدیک زمین، یکی را برابر شکم و یکی را بالای سر میکوفتند، بر این نشانه که روز عاشورا چنین سنگهایی بر سر و پا و سینه امام و شهدا خورده بوده است.
قفل آجین
در مراسم عاشورا، عده ای دست به کار اعمالی میشدند که ریشه و دلیل وجودی آن بر کسی معلوم نیست. یکی از این کارهای شکنجه آمیز، قفل آجین بود که این شخص از مدتی قبل بدن خود را با داروهای کرخ کننده بیحس نموده و قسمت هایی از بدن، از گردن به پایین، را سوراخ کرده و از آنها قفل، نیزه، سیخ و میخ و امثال آن میگذرانید و خود را در جلو دسته به نمایش میگذاشت تا جایی که از شدت درد بی حال میشدند. گاهی این افراد را بر اسب سوار میکردند و دسته به خاطر مراقبت از آنها به آهستگی حرکت میکرد و صدای فریاد درد آنها را در فریاد «یا حسین» غرق میکرد.
خوشبختانه امروزه این رسوم وحشیانه از بین رفته و روزهای محرم و عاشورا، با ذکر مصیبت، انجام نذورات، تعزیه و دستههای باشکوه انجام میشود. کلاسهای مذهبی، انجام اعمال خیر و کمک به دوستان و همسایگان، از جمله اعمالی است که همچنان این ایام را برای شیعیان به روزهایی پر از خیر و برکت مبدل کرده است
«نذر» از آب تا تشنگی …
جعفر شهری در جلد دوم «طهران قدیم» نیز در باره نذورات تهرانیها نوشته است؛ «آب دادن، شربت دادن، سقایی، دادن نان و ماست، انواع آش ها مانند آش کشک، آش شله قلمکار، شیربرنج، آش امام زین العابدین، مخصوصا آش «ابو دردا» که مواد لازم این دو آش را هم گدایی میکردند. خرما، حلوا، شکر پنیر، اگر فصل میوه بود انجیر، انواع چلو و پلو، امثال عدس پلو، رشته پلو، لوبیا پلو و. . . و دیگر کاه پاشیدن به سر دسته های سینه زن، گل مالیدن به سر و صورت و تشت گل برای این کار تهیه کردن و سر راه دستهها در اختیار گذاردن، سر برهنه، پا برهنه راه رفتن، سینهزدن، زنجیرزدن، زیر علم و کتل و بیرق رفتن، تمامی دو ماه را بدون نظافت و استحمام گل و لجنی ماندن، و دیگر، یک یا چند بار ختم قرآن کردن، همه روزه (زیارت وارث) خواندن، عهده دار شدن خدمتی از خدمات عزاخانه ها و دسته ها مانند اداره کردن سماور، «قهوه چی گری»، چای دادن، استکان جمع کردن، آب دادن، جاروکشی، قلیان چاق کردن و قلیان دادن، کفش جفت کردن، و دیگر، تهیه قلیان و منقل، تا کوچکترین و بی قیمت ترین اشیا مانند آفتابه برای مستراح و جارو و نمک و آب دیگهای آش و پلو و آنچه را که توانایی آن را داشته باشند.»
شهری دربارهی نوع دیگری از نذورات نیز نوشته است؛ «نذر سکوت در تمامی دوازده روزه عزا یا تا آخر محرم و صفر، تقلیل غذا، تشنگی، گرسنگی، بیخوابی، کمک به همنوعان، مانند عصاکشی نابینایان و مداحان و روضه خوان های نابینا، پوشانیدن در سوراخ های راه آب برای حفظ سقوط مردم در آنها، نصب چند شعله چراغ نفتی در معابر و پیچ کوچه ها و زیر تاقی ها، دادن نان و گوشت به سگها، سرکشی به زندانیان و بیماران بی بضاعت و پرداخت بدهی و تهیه دوا و غذا برای آنها و دیگر واسطه اصلاح و وفاق و صفا شدن میان زنان و شوهران و دوستان و برادران مکدر و از این قبیل تا نفعی از آن به غیر برسد.»