آب خزینه و معالجات آن؟!
آب خزینهها و چاله حوضهای حمامها آلوده بود به انواع کثافات و آغشته به جمیع نجاسات. آبی از جویها و نهرهای روباز، همراه چربی ظروف و کف صابونهای رختشوئی و رنگ و نجاسات و کثافات پارچههای شسته شده در آنها و گل و لای و خاک و خاکروبه معابر و خانهها همراه آب گندیده حوضها و آبانبارهای کشیده شده و لجنهای آنها و آب و فضول تخلیه چاههای مستراحها و محتویات لگنچههای کثیف سلفدانیهای زیر پای بچهها و بیماران که در آنها سرازیر میگردید و آب فرش و تشک و لحاف و البسهای که در آنها شسته میشد، اضافه بر اعمال خود مردم در آنها که آلودگی خزینهها را ده چندان مینمود. از جمله داخل شدنشان به خزینه، همراه انواع نجاسات و پلیدی، مانند عرق تن و چرکهای کبره بستهی چند هفتهای و در بعضیها چند ماهه و چند ساله بدن که مگر در شبهای نیت ماه رمضان و شبهای عید نوروز و مثل آن به حمام میرفتند و یا عروسی و امری از آن قبیل وادار به حمامشان میکرد و همچنین خیس دادن و شستن زخم و خون و آلودگی … و چرک جراحات و چرکگیری بدن توسط لنگ حمام که جهت فرار از اجرت دلاک و خرج کیسه و صابون، آن را لوله کرده در آب خزینه به تن میکشیدند … دیگر افکندن آب دهان و بینی در خزینه و دیوارهای آن و سرازیر شدنشان در آب و کندن موی زیر بغل … و دخول بول و اخلاط و مدفوع اطفال و مرضای اسهالی و غیر اسهالی که گاهی بر روی آب شناور میگردید، یعنی عصارهای از جمیع کثافات و نجاسات و امراض و ناخوشی که به صورت آب حمام درمیآمد. … در عین حال آبی که آن را درمان هر درد درونی و بیرونی و زخم و جراحت و بریدگی و شکستگی و علاج امراضی مانند سرفه و تنگ نفس و زکام و ذات الریه و سل و سینهپهلو میدانستند و به صور مختلف آن را مورد استفاده قرار میدادند.
شغل کناسی
کناس در معنی خلا پاککن یعنی کسانی که مستراحهای پر را تخلیه کرده مختصر اطلاعی نیز از بنایی مربوط بآن داشته طوقههای ریختهی چاه را چیده، نشیمنهای خراب را تعمیر میکردند. و نوع دیگرشان در نام اصل خود کناس که تنبلهای این صنف بوده از ممر پستتر آن عاید بدست آورده، از طریق کندوکاو و تجسس در میان نجاسات کسب معاش میکردند. بطوریکه گفته شد نشیمنهای مستراحهای عمومی مانند مستراحهای مساجد و حمامها مانع و حفاظی نداشتند و چنانچه شیئی از کسی میافتاد مستقیما در انبار آنها افتاده داخل کثافات میگردید و تنها کناس بود که با دریافت دستمزدی میتوانست با پامالی و دستمالی آنرا یافته تحویل نماید که البته این مخصوص اشیایی قیمتی مانند کیف و کیسه پول و انگشتری پنج تن و آیهدار و از این قبیل بود که ارزش خرج و اجرت کناس داشته، صاحبش از سقوط آن مطلع شده باشد و بعد از این اشیاء کم بها مانند اسباب جیب، از جمله جام و زنجیر و چاقو و پاشنهکش و از این قبیل بود که چشمپوشی شده برای کناس میماند و کناس هر چند روز یک بار به یکی از این انبارها که جزو حدود سرقفلیش بوده حق آب و گل بر آن پیدا کرده بود داخل شده جهت خود به جستجوی آنها میپرداخت و بسا از ذوق شیئی که یافته بود متوجه بالا نشده از سر و بر نیز ملوث میگردید.
قبض جریمه!
غلامحسین خان توتونی یکی از کسبه معروف و معتبر بازار بود که روزی هنگام ادرار کنار کوچه با استکان دستش که برای استبرا برده بود گرفتار آژان پست شده جلب به کمیسری میشود، صاحب منصب کشیک که هم خودش قاضی و خودش مجری و هم تحویلدار بوده برایش پنج تومان و دو قران قبض جریمه صادر میکند. غلامحسین خان ابتدا متوسل به شخصیت خود و سرشناسی در کمیسری شده طفره میرود و چون چاره را ناچار میبیند پنج تومان و دو قران یک طرف میز و همین مبلغ طرف دیگر میز گذاشته قبض دیگری نیز مطالبه میکند. صاحب منصب وقتی وجه دوم را مشاهده میکند و برایش جویای سبب میشود، جواب میشنود که در حین عمل بادی هم از مخلص صادر شد که مأمور شما زیر سبیلی رد کرده آنرا به عرض نرسانیده، خواستم چیزی از شما نزد ما نمانده باشد!
چون موضوع جنبه اهانت پیدا میکند صاحب منصب با عصبانیت و تا آنکه تنبیه او را با نقرهداغ کرده باشد قبض دوم را هم مهر میکند، اما کار به اینجا خاتمه نیافته وقتی غلامحسین خان قبضها را در جیب مینهد میگوید: اکنون که مسلم شد باد نیز موجب جریمه میشود میخواهم یک قبض هم برای حرفی که میزنم صادر نمائی و از قول من به آن پف[…] که حکم نش[…] کرده است بگویی: اول باید مبالش را میساختی دوم حکمش را میکردی!
خیابان عشاق
نام دو خیابان لالهزار، خیابان عشاق بود که از بهترین تفریحگاهها و نیکوترین محل چشمچرانی و عشقبازی و کامیابی فکلیها و زن و مردهای جلوهگر بشمار میآمد و اول خیابانی که در آن تآتر و سینما و هتل بوجود آمده «عشقی و عارف» بهترین نمایشنامههای خود را در سالن گراند هتل آن به معرض تماشا گذارده سینماهای آن (پرده سیمنما) برای مردم آورده زنان و پسران … محل عرضه و پاتوقشان شد. از طرف عصر دسته دسته مردم اهل دل رو به این خیابان میآوردند زیرا گذشته از ابنیه عالیه و عمارات رفیعه و مغازههای شیک و لوکسفروشیهای دیدنی که در آن بوجود آمده بود زیباترین خانمهای شوخ و شنگ و رعناترین پسران دلربا نیز از این ساعات رو به آن میآوردند و شیکپوشترین مردان و آلامد ترین جوانان در این خیابان دیده میشدند.
کتهای بلند پشتچاک دو تکمهای یقه باریک و دمیسیزونهای چسبان، با شلوارهای تنگ لوله تفنگی و پیراهنهای یقهدار آهاری لردی سفید که تسمه کراوات از دور آنها نمایان میگردید، با کلاههای مقوایی ماهوت که فکلیها و اعیان و رجال پوشیده بر سر میگذاشتند در این خیابان دیده میشد … همچنین لباس بچههای اشراف و بچه شاهزادهها و پسر حاجیها که کم کم از صورت لباده و سرداری و قبا و مرادبگی و کلاههایشان از پوستی و پشمی و نیمچه عمامه و کفشهایشان از قیافه چرمی و دهن دولچه و گیوه و ملکی و آجیده بیرون آمده، کتهایشان کوتاه کمر تنگ کانگای مشکی و شلوارهایشان چسبان فرانل (فلانل) سفید و کلاههایشان دو انگشتی شده بود … به چشم عینک پنسدار و به گردن کراوات بسته، زنجیر ساعت بغلی را هلالیوار به تکمه جیب جلیقه بند کرده، عطرهای تند میزدند در این خیابان دیده میشدند. اینها و صدها از این قبیل اسبابی بودند که لالهزار را بر دیگر خیابانها ممتاز مینمود.
منبع: شهروند