سینما رفتن که در این دوره و زمانه یک تفریح متداول به حساب میآید و تنها شرطش خرید بلیت است در روزگاران دور پایتخت که تهران فقط ۵ سینما داشت برای خودش داستانی بود. دهها سال پیش که «خورشید»، «ایران»، «مایاک»، «داریوش» و «سپه» تنها سینماهای شهر بودند، هرکسی که میخواست فیلمی تماشا کند فقط ۶ ساعت در طول روز امکان رفتن به سینما را داشت. چون ساعت کار سینماها ۱۶ تا ۲۲ بود و در این مدت زمان ۶ ساعته فقط ۳ سئانس فیلم اکران میشد. این در حالی بود که مخاطب سینما گاهی برای اینکه از داستان فیلم، مطلع و ببیند آخر آن چه میشود؛ مجبور میشد یک سال آزگار راهی سینما شود.
اینطور که «جعفر شهری» در جلد نخست کتاب «طهران قدیم» مینویسد اکثر فیلمهای سینمایی در آن دوره سریال بودند و فیلمهای یک نوبتی که اصطلاحاً به آن «درام» میگفتند به ندرت به بازار میآمد. هدف هم این بود که مردم به سینما رفتن معتاد شوند. اتفاقاً همین اتفاق هم میافتاد و گاهی یک نفر برای دیدن ادامه سریال مورد علاقهاش مجبور میشد هر ۱۵ روز یکبار یا ماهی یکبار راهی سینما شود و این فرایند گاهی یک سال طول میکشید. جالب اینکه همین فیلمهای سریالی هم در هر سئانس، یکسره پخش نمیشد و سینماگران داستان هر قسمت را در مدت زمانهای ۲۰ دقیقهای برای مردم نمایش میدادند.
از آنجا که آپاراتهای اولیه پخش فیلم کوچک بود و امکان نمایش فیلم بهصورت یکسره مهیا نمیشد هر ۲۰ دقیقه یکبار برای تعویض حلقه فیلم، نمایش، تعطیل و چراغهای سالن روشن میشد. این وقفه کوتاهمدت که در زبان عامه به آن «آنتوراک» (همان آنتراکت خودمان) گفته میشد اگرچه فرصت خوبی برای بیرون رفتن و آب و هوایی عوض کردن بود اما اشتیاق مردم به دیدن ادامه ماجرا باعث میشد تا صدای اعتراض از هر سمت تاریکخانه سینما بلند شود.
این کمطاقتی و بیصبری مردم در دیدن فیلمهای سینمایی باعث شده بود تا پدیدهای با عنوان «نمایش یکسره» نیز در تهران قدیم رایج شود. به اینترتیب که مردم بیتوجه به سئانس شروع و پایان فیلم، هر وقت بلیت میخریدند وارد سینما شوند و از هر کجای فیلم که بود به تماشا مینشستند. بعد از اینکه فیلم پایان یافته و سئانس بعد آغاز میشد، در سینما میماندند تا سکانسهای جا مانده از سئانس قبل را در سئانس جدید ببینند. این موضوع باعث شده بود تا جماعت بیکار هم از فرصت، استفاده و با خرید یک بلیت، هر ۳ سئانس اکران فیلم را تماشا کنند.