مادام کارلاسرنا، جهانگرد پرآوازه ایتالیایی که در روزگار قاجار به ایران سفر کرده است، در سفرنامه خود «آدمها و آیینها در ایران» هنگام توصیف وضع زنان طبقه ثروتمند جامعه ایرانی به یک پدیده جالب در زندگی آنها اشاره میکند «خانمهای طبقه اعیان خیلی کم پیاده بیرون میآیند، مگر در اوقاتی که بخواهند برای مچگیری از همسرانشان و یا دلربائی از آنان از خانه خارج شوند.
بطوریکه همه میدانیم چنین مسائلی، گاهی پیش میآید همچنانکه در همهجا ازجمله در اروپا هم پیش میآید. بعضی از این نوع خانمها در نشان دادن سر و صورت بیحجاب خود بسیار گستاخ هستند ولی در اینگونه موارد، برای آنکه بتوانند دزدکی وارد چایخانه، رستوران و یا مسجد بشوند، با پوشیدن لباس مردانه خود را به شکل مردان درمیآورند و در اینگونه مکانهای عمومی قرارهای مختلف میگذارند».
او نوشتههای خود را به اطلاعاتی مستند میکند که «از یکی از خانمهای متشخص که نسبت به غیبتهای گاهبهگاه همسرش مشکوک شده بود» به دست آورده است «او بمنظور کسب خبر و سر درآوردن از ته و توی قضیه به اینصورت تغییر لباس میداده است».
اشاره بانوی ایتالیایی به مکانهایی که زنان دزدکی به آنجاها وارد میشدهاند، ما را با یک پرسش روبهرو میکند؛ از مسجد که طبیعتا بخش زنانه داشته و نیز از رستوران که یک پدیده نوین و فرنگی در ایران به شمار میآمده است، اگر بگذریم، حضور زنان در قهوهخانه که یک مکان کاملا مردانه با مناسبتهای ویژه بوده، چگونه ممکن میشده است؟
جستوجو برای یافتن پاسخ این پرسش، ما را هم با جزییات حضور زنان در قهوهخانه آشنا میکند، هم به آن بهانه به قلمروی یکی از پدیدههای شگفتانگیز زندگی مردم ایران بهویژه در ۵٠٠سال اخیر فرامیخواند؛ همان پدیدهای که دو جهانگرد آمریکایی در سفرنامه «گشتوگذاری در ایران بعد از انقلاب مشروطیت»، نام «باشگاه عمومی ایرانیان» با ویژگیهای منحصربهفرد بر آن گذاردهاند «چایخانه یا به قول مردم ایران قهوهخانه، گونهای باشگاه و مرکز اجتماع مردم و کانون همه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی طبقات مختلف ایرانیان است که برکنار از تشریفات و به صورت دموکراتیک اداره میشود و مردم از هر صنف و دسته و طبقهای معمولا ساعتی از اوقات بیکاری خود را در این محل میگذرانند.
ما در آمریکا نمونه این باشگاه را که توسط مردم اداره شود و به صورت طبیعی مورد استقبال مردم باشد، نداریم». پیش از جستوجو برای یافتن پیوند میان زنان و قهوهخانه، از دالانهای تودرتوی تاریخ به روزگار گذشته میرویم تا دریابیم مکانی که شگفتی دو آمریکایی را یک سده پیش برانگیخته، چگونه جایی بوده است.
یک جای آزادِ آزاد اما ورود ممنوع برای زنان!
«قهوهخانه همانجایی است که انگلیسیان بدان کافی هوس CoffeHeus میگویند. … قهوهخانه عبارت از اتاق بسیار وسیعی است که به صورتهای مختلف در بهترین و پرجمعیتترین نقاط شهر ساخته میشود. زیرا قهوهخانه محلی است که در آن جمعیت کثیری از طبقات مختلف مردم گرد میآیند.
اگر قهوهخانه بسیار بزرگ و وسیع باشد معمولا حوضی در میان آنست. دور این اتاق بزرگ تختهایی به ارتفاع سه و به عرض سه یا چهار پا ساخته شده یا به جای تخت نیمکتهایی برای نشستن وجود دارد. در قهوهخانهها از صبح پگاه تا شب به روی همگان باز است. مخصوصا هنگام غروب پر از جمعیت میباشد.
در قهوهخانه مردم چای مینوشند، با یکدیگر به گرمی و خوشرویی سخن میگویند. در اینجاست که هرکس صاحب خبر است، و همه میتوانند بیترس و بیم درباره سیاست به آزادی صحبت بدارند. هیأت حاکمه نیز متقابلا به آنچه در قهوهخانهها بر زبان مردم میرود توجه و اعتنا نمیکند».
ژان شاردن، جهانگرد پرآوازه فرانسوی با این روایت و توصیف ویژه از قهوهخانه در روزگار صفوی، ما را به پدیدهای شگفتانگیز در فرهنگ و جامعه ایرانی روبهرو میکند که شاید نمونهای همسان برای آن در تاریخ ایران نمیتوان یافت.
این شرقشناس فرانسوی نگاه ویژه خود را اینگونه شرح میدهد «در قهوهخانهها برای مشتریان تخته نرد میآورند تا با بازی نرد خود را سرگرم بدارند. همچنین بازی صدف که مخصوصا میان ترکها رواج دارد و این بازی به وسیله ارامنه از اروپا به ایران آمده است؛ و بازی تخممرغ که در ایام عید نوروز رواج کلی دارد. … در قهوهخانهها مردم خود را به بازیهای مجاز و سرگرمکننده نظیر شطرنج و نرد مشغول میدارند…. درویشان، شاعران، نیز به نوبه خود در قهوهخانهها میدانداری میکنند. سخنان … درویشان همچنان که در کشور ما جریان دارد متضمن اندرزهای اخلاقی است ولی هیچکس ناچار نیست بدانها گوش فرادهد، و هیچ داستانپردازی حق ندارد هیچیک از بازیکنان را به ترک بازی و شنیدن داستان مجبور کند. داستانها و حکایات داستانسرایان گاه منظوم و گاه منثور است. در قهوهخانهها ناگهان …
[فردی] در میان قهوهخانه یا در گوشهای از آن برپا میایستد و با صدای بلند به وعظ و خطابه میپردازد یا درویشی بهناگاه وارد میشود و برای مردم از بیوفایی دنیا و بیاعتباری آن، بیقدری دارایی و ثروت، و بیارجی خوشیها و لذات و افتخارات دنیوی داد سخن میدهد. گاه نیز چنان روی میدهد که دو یا سه ناطق هر کدام در گوشهای سخن میگویند. یکی نقالی میکند و دیگری وعظ».
شاردن سپس از مقدمهای که برای توصیف این نهاد ویژه در جامعه ایران آورده است، چنین نتیجه میگیرد «الجمله دامنه آزادی در این مراکز اجتماع چندان گسترده است که همانند آن در هیچ نقطه دنیا وجود ندارد. هرکس هرچه دلش میخواهد میگوید، و هر کس به سخن هر که مایل است گوش فرا میدهد. و آن که به جدّ سخن میگوید حق ندارد متعرض کسی شود که به طنز و لطیفه و کنایه حرف میزند.
درویشان، … شاعران، حماسهپردازان و داستانسرایان معمولا سخن خود را با گفتن این جمله ختم میکنند: پند و موعظه بس است؛ به نام و به امید خدا دنبال کارهامان برویم. سپس آنان که داستان یا حکایت گفتهاند یا پند و اندرز دادهاند یا نقالی کردهاند بیآن که اسباب مزاحمت و تصدیع خاطر حاضران را فراهم آورند از آنان چیزکی میطلبند، و اگر جز این کنند صاحب قهوهخانه هرگز اجازه نمیدهد که بار دگر پا به آن قهوهخانه بگذارند».
قهوهخانهها؛ شهرفرنگی با منظومهای از سرگرمیها
ساختار و کارکرد ویژه نهاد قهوهخانه در تاریخ ایران، دستکم از روزگار صفوی بدینسو بسیار مورد توجه غیرایرانیان قرار گرفته است. آنان به روایت سفرنامههایشان با پدیدهای روبهرو شدهاند که در فرهنگ اروپایی و غربی همسانی ندارد و در جایجای ایران گسترده شده است.
قهوهخانهها در ایران روزگاران صفوی و قاجار رونقی فراوان داشتند. از آن جمله در عهد شاه سلیمان صفوی، پیرامون میدان نقشجهان، حضور قهوهخانههایی متعدد را شاهدیم. انگلبرت کمپفر که به همراه یک هیأت سوئدی از ایران دوره شاه سلیمان صفوی بازدید کرده، در سفرنامهاش از رونق قهوهخانهها اینگونه سخن میراند «آن قسمت از میدان که به طرف مدخل بازار است، در اختیار عموم قرار دارد در اینجا خردهفروشان، سمسارها، آبنباتفروشها، پارهدوزها و اسلحهسازها جمع شدهاند. از آنها گذشته، هنرپیشگان و دلقکها و کشتیگیرها، شاعران و مردمی سرگردان از این قبیل گرد آمدهاند که در قهوهخانههای متعدد و میخانههایی که در اینجا قرار دارد، مینشینند.
در قهوهخانههای اینجاست که حوضها و نهرهای زیادی که از سنگهای صیقلیافته و با هنرمندی به اشکال گوناگون ساخته شدهاند، وجود دارد. کنار برآمده نهرها و حوضها را قهوهچیها و صاحبان میخانهها با حصیر و قالی فرش کردهاند، در روی این فرشها، مردم بیکار با فراغبال مینشینند تا در حین کشیدن قلیان و صرف نوشیدنی شاهد نمایش و هنرنمایی شعرا، گویندگان و نقالان باشند. فقط زمانی که هوا بسیار گرم میشود، اینها به اتاقکهای خنک قهوهخانههای مقابل رخت میکشند».
در فضایی که هنوز از تئاتر به شیوه غربی آن و نیز سینما خبری نشده بود، قهوهخانه ایرانی در دوره صفویه و اوایل روزگار قاجار، فضای فرهنگی را بسط میداد و آن را در حیطهای بیرون از خانهها منتشر میکرد. شاید از همینرو باشد که هنرمندی بزرگ چون میرعماد، قهوهخانه را بهعنوان مکان نشست و برخاست برگزیده بود. کالبد قهوهخانه ایرانی دوره صفوی البته لزوما مسقف نبوده است.
پیرامون میدان نقشجهان، قهوهخانههایی بوده که در فضای باز فعالیت میکردهاند. باز بودن فضای قهوهخانههای اصفهان موجب میشد این نهاد اجتماعی و تفریحی، از کارکرد ساده قهوهخانهها بیرون آید و فرمها و ابعادی تازه در زمینه کارکرد اجتماعی و تفریحی بیابد. در دوره قاجار نیز با چنین وضعیتی روبهروییم. همین مسأله موجب میشد فضایی مناسب برای سرگرمشدن افراد پدید آید که لزوما با کارکرد اولیه قهوهخانه ارتباط مستقیم نداشته است.
احتمال میرود بازیگران دورهگرد، گونهای ویژه از نمایش را در این دوران، برای کسانی که در یک قهوهخانه روباز نشسته بودند، اجرا میکردهاند. شعبدهبازان و معرکهگیران نیز از این فرصت مناسب برای اجرای نمایش خویش بهره میبردهاند. باز بودن فضا همچنین امکانی ویژه در اختیار پسران جوان میگذاشت، زیرا میتوانستند لباس آراسته و زیبا پوشیده، به گونه رایج در دوره صفوی جلوهگر شوند. این میتواند کارکرد منحصربهفرد قهوهخانه ایرانی دوره صفویه برای جوانان باشد.
پسرکانی خوشگل اما در لباس دخترکان
توصیف ارنست اورسل در «سفرنامه قفقاز و ایران» بیشتر میتواند ما را با وضع قهوهخانه و حالوهوای آن آشنا سازد. بازرگانان معتبر [بازار] یک راست به منزلهای خود میروند ولی بعضی از بازاریان معمولی روی نیمکتهایی که در کنار خیابان نقارهخانه گذاشتهاند، مینشینند و شاگرد قهوهچیها با سرعت عجیب با سینیهایی پر از چای دور مشتریها میچرخند و با مهارت قابلتحسینی جلوی هر شخص تازهوارد یک استکان چای میگذارند. اینجا قلیانها دستبهدست میگردد.
در گوشهای نوازندهها اشعار حافظ یا فردوسی را به آواز میخوانند و درویشها سرگذشت خود و ماجراهایی را که در سفرهای دور و دراز بر سرشان آمده است، با بیانی گرم برای حاضران تعریف میکنند. آدام اولئاریوس در سفرنامه «ایران عصر صفوی از نگاه یک آلمانی» نیز تصویری دیگر از این مکان ویژه به دست میدهد «در ضمن نوشیدن چای، به بازی تخته نرد و همچنین شطرنج نیز مشغولند. … در قهوهخانه مصرفکنندگان تنباکو و نوشندگان قهوه گرد میآیند. در سه قهوهخانه شهر شعرا و نقالان- که من خود آنان را میان محوطه بر صندلی بلندی نشسته دیدم و افسانهها و داستانها و شعرهای گوناگون آنان را شنیدهام – حضار را سرگرم میکنند. هنگام نقل داستان از چوبدستی کوچکی برای ایجاد تخیل بیشتر در شنونده استفاده میکنند که این کار شباهت بسیاری به عمل شعبدهبازان و تردستان دارد».
آنتوان اولیویه در «تاریخ اجتماعی – اقتصادی ایران در دوران آغازین عصر قاجار» با اشاره به یک پدیده بامعنای دیگر در قهوهخانهها ما را بر آن میدارد درنگ کنیم چرا حضور زنان با شیوههای گوناگون در قهوهخانهها میتواند جالب و مهم باشد «قهوهخانه اصفهان و سایر شهرهای بزرگ ایرانیان -بنابر سیاحان قدیم که بسیار نقل کردهاند- محل بسیار وسیعی بود که گنبدی بزرگ و ستونهای منقش و سقفهای مزین داشته است. [در آن] پسران بسیار خوشگل، لباسهای مرغوب مانند دختران ماهپیکر پوشیده و به خدمت مشغول بودند».
… و دگرگونیها اینگونه آغاز میشود
قهوهخانه در ایران بدینترتیب محیطی مردانه داشت. حضور زنان در این مکان آنگونه که منابع تاریخی روایت میکنند، زشت شمرده میشد. جعفر شهری در کتاب «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» اشاره میکند در دوره قاجار تنها زنانی که نگاه منفی جامعه را بر خود پذیرفته بودند، به برخی از قهوهخانهها میرفتند. پیشتر البته از قلم مادام کارلاسرنا خواندیم که ورود آنها مخفیانه و با لباس مردانه بوده است.
توصیف مرتضی راوندی در کتاب «تاریخ اجتماعی ایران» از چگونگی ورود زنان به قهوهخانه جالب است. او روایت میکند زنان گاه با رشوهای که به ماموران دولت و پلیس شهر میدادند، آزادانه به اماکن عمومی ازجمله قهوهخانه وارد میشدند، گاه نیز پلیس از آنها بهعنوان جاسوس در قهوهخانه و دیگر اماکن عمومی بهره میبرد.
بررسی منابع تاریخی بیانگر نگاه منفی حکومت به حضور زنان در قهوهخانه بوده است. مهدیقلی هدایت «مخبرالسلطنه» در «خاطرات و خطرات» از یک سخنرانی در عصر پهلوی اول به سال ١٣١۴ یاد میکند که در آن در مذمت حضور زنان در قهوهخانهها سخن رانده است.
این مسأله نشان میدهد حتما در آن روزگار زنانی بودهاند که به قهوهخانه میرفتهاند. هدایت حتی اشاره میکند سالها پیشتر هنگامی که مظفرالدینشاه قاجار و همراهانش در سفر به اروپا، خدمتکاران زن قهوهخانهای در کارلسبارد پروس را میبینند، شگفتزده میشوند. منابع تاریخی گاه به زنانی اشاره میکنند که حتی مالک یک قهوهخانه بوده یا آنجا را اجاره و قهوهچی استخدام کردهاند.
اشرفالملوک فخرالدوله، یکی از دختران پرآوازه مظفرالدینشاه قاجار، ازجمله آن دسته زنان به شمار میآمده است. مریم صدیقی در کتاب «قهوهخانه در آیینه اسناد» از وجود اسنادی در آرشیو ملی ایران آگاهی میدهد که فخرالدوله، قهوهخانه خالصه باجخانه کهریزک را در سالهای ١٣١٠ و ١٣١١، از اداره مالیه غار و فشافویه اجاره کرده است.
دگرگونیهای اجتماعی ایران در روزگار پایانی حکومت قاجار و نیز سراسر دوره پهلوی اول، جامعه را با پدیدههایی روبهرو ساخت که پیش از آن پیشینه نداشت. زنان در چرخه این دگرگونیها توانستند به گسترههایی وارد شوند که در آن زمانه، عجیب و شگفت به شمار میآمد. قهوهخانه نیز در زمره همین مکانها به شمار میآمد.